Samstag, 6. Februar 2010

جمع آوری عکس از تجمعات خارج از کشور و بازجویی از مسافران در فرودگاه تهران

ایجاد رعب در فرودگاه خمینی!مسوولین فرودگاه خمینی تهران به صورت گسترده با جمع آوری تصاویر منتشر شده از تجمعات ایرانیان خارج از کشور- در محکوم کردن نقض حقوق و یا همراهی با مردم داخل کشور- به هنگام خروج برخی شهروندان ایرانی که به کشورهای اروپایی وآمریکایی سفر می کنند، به صورت رندوم آنها را به اتاقی برده وپس از پرس و جو درمورد کشور وشهری که به آن سفر می کنند با مقایسه چهره‌ آنها وعکس های موجود تلاش می کنند، به شناسایی آن دسته از شهروندان ایرانی که به چنین تجمعاتی می روند بپردازند.چندین تن از کسانی که اخیرا از سفرتهران بازگشته اند به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که در فرودگاه امام خمینی برای مقایسه چهره شان با عکس‌های موجود ساعاتی را با دلهره واضطراب سپری کرده اند. یکی از این افراد که به تازگی از تهران بازگشته به کمپین گفت: «… بعداز اینکه چمدان‌هایم را به قسمت بار تحویل دادم، یک مامور ازمن خواست تا او را به سمت درب کناری وردوی همراهی کنم. درآنجا او مشاهده کرد افرادی پشت مانیتورنشسته اند وصدها عکس از افراد روی آن نقش بسته بود. نه عکس های پاسپورت بلکه عکس هایی از مردم در تجمعات مختلف. دریک عکس دختری مشتش را گره کرده بود ودر عکس دیگری پسری فریاد می زد.» به گفته این افراد مامورین هنگام خروج نه تنها اسم ایالت بلکه اسم شهر را نیز می پرسند و وقتی برخی افراد را به آن اتاق تطبیق چهره‌ها می برند بر اساس عکس‌هایی که از شهرهای مختلف جمع آوری کرده اند تلاش می کنند ببینند فرد مورد نظر در آن اجتماعات حضور داشته یا نه.دریک مورد دیگر، یکی از افراد جوانی که برای چندهفته درایران سپری کرده است، هنگام ورود به کشور بعد از مهر زدن پاسپورت از او خواسته می شود همراه با یک مامور امنیتی به اتاقی برود. پس از آن به او می گویند که صفحه فیس‌بوک خود را باز کن. او که کاملا جاخوردبود می گوید صفحه فیس بوک ندارد. مامور با جستجوی اسم وی درفیس بوک می گوید که باید وارد فیس بوکت شوی. بعد از چنددقیقه که با مقاومت این جوان مواجه می شود به وی می گوید که هنگام بازگشت با مشکل مواجه خواهد شد. اگر چه هنگام بازگشت کسی مزاحمتی برای وی ایجاد نکرد.اقدامات صورت گرفته که به منظورایجاد رعب و وحشت درمیان ایرانیان خارج از کشور و جلوگیری از حضور آنها در تجمعات صورت می گیرد، نقض آشکار حقوق شهروندی و نقض حریم خصوصی افراد به شمار می رود.به گفته یک شاهد عینی، مقامات جمهوری اسلامی افرادی را به میان تجمعات مختلف در خارج از کشور می فرستند تا با گرفتن عکس از تجمع کنندگان آن را در اختیار مقامات ایرانی قراردهند. دریک مورد دیگر، یکی از جوانان تجمع کننده در یکی از تظاهرات مردمی در آلمان متوجه می شود که فردی به صورت پیاپی از صورت وی عکس می گیرد. او به سمت آن فرد می رود واز او می خواهد که عکس گرفتن را متوقف کند. وقتی او متوقف نمی شود، ببین فرد یاد و جوانانی که آن اطراف موضوع را دنبال می کردند برخودصورت می گیردکه درانتها پلیس همگی را دستگیر می کند. به دلیل اصرار جوانان بر اینکه عکس‌هایی که وی می گرفته برای مقاصدی غیر از مقاصد شخصی است، پلیس موبایل او را می گیرد و درکمال تعجب می بینند که صدها عکس از چهره افراد مختلف در تلفن‌همراه وی بوده است.
کاریکاتور،واشینگتن پست : موسوی طرفداران خود را به آرامش فرا میخواند!

واشینگتن پست نوشت: موسوی طرفداران خود را به آرامش فرا میخواند!بسیاری از معترضین از موسوی بسا فراتر رفته اند.
شلیک مرگبار به "ندا آقا سلطان" و پیامدهای انتشار اشتباه یک عکس برای "ندا سلطانی"

"ندا سلطانی"...... "ندا آقا سلطان"، آیا شما این دو نام را یکی میدانید؟ این دو چهره را چطور؟

هر دو اسم و چهره البته به هم خیلی شبیه هستند، اما واضح است که یکی نیستند. "ندا آقا سلطان" دختر جوان دانشجوئی بود که روز سی خرداد در تظاهرات آرام مردم تهران با شلیک گلوله یک مامور حکومتی به قتل رسید. فیلم کشته شدن او که از طریق تلفن دستی گرفته شده بود به سرعت روی شبکه اینترنت قرار داده شد...

"ندا" به فاصله کوتاهی به سمبل مبارزه مردم ایران بر علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی تبدیل شد. بعد از انتشار فیلم کشته شدن ندا، بسیاری از خبرنگاران با مراجعه به اینترنت نام او را به موتور جستجو داده و امیدوار بودند به عکسی از او دسترسی پیدا کنند. یکی از این خبرنگاران بالاخره توانسته بود در شبکه فیس بوک، صفحه ای به نام "ندا سلطانی" پیدا کند. او عکسی را که بر روی این صفحه بود را کپی و به عنوان عکس "ندا آقا سلطان" به جهان مخابره می کند. معتبرترین شبکه های تلویزیونی جهان به سرعت این عکس را منتشر می کنند. تازه دو روز بعد از کشته شدن ندا آقا سلطان بود که خانواده ندا عکسی از او را منتشر میکنند. با وجود تفاوت بین این دو عکس، دیگر عکس "ندا سلطانی" به جای عکس "ندا آقا سلطان" چهره ای جهانی شده بود. در گوشه دیگری از تهران و در حالی که ندا آقا سلطان به تظاهرات آرام مشغول بود، زن دیگری به نام " ندا سلطانی"، استاد دانشگاه، در خانه اش مشغول تصحیح اوراق امتحانی بود. عجب شباهتی!ندا آقا سلطان 26 ساله دانشجوی دانشگاه آزاد بود، و ندا سلطانی 32 ساله استاد ادبیات انگلیس در دانشگاه او!روز بعد از کشته شدن ندا آقا سلطان، ندا سلطانی بر روی صفحه فیس بوک خود متوجه صدها درخواست عضویت از سراسر جهان می شود. او نمی داند که چه اتفاقی افتاده است. یکی از استادان همکارش به او تلفن میکند و وقتی صدای ندا سلطانی را می شنود از اینکه او هنوز زنده است اشک خوشحالی می ریزید.ندا سلطانی کم کم متوجه گستردگی پخش عکس خود بجای عکس ندا آقا سلطان می شود. با تلویزیون رادیو صدای آمریکا تماس گرفته و این اشتباه را یادآوری کرده و برای اطمینان آنها یک عکس دیگر از خودش را هم برای آنها ارسال می کند. با کمال تعجب این شبکه عکس جدید را هم به نام ندا آقا سلطان منتشر می کند. ندا سلطانی برای تلویزیون سی ان ان نیز نامه می نویسد. در یک جواب ماشینی اتوماتبرای او نوشته می شود که امیدواریم متوجه باشید که امکان پاسخ به هر نظری برای ما وجود ندارد.تنها تلویزیون بی بی سی، آنهم در لابلای برنامه های خود، خبر مربوط به اشتباه عکس را منتشر می کند. اما حتی بعد از این خبر، باز هم عکس اشتباه، با نام ندا آقا سلطان در تظاهرات ها حمل شده و حتی بر روی تی شرت ها چاپ می شود. حتی تلویزیون سی ان ان در ماه نوامبر نیز این عکس را باز به نام ندا آقا سلطان نشان داد. این عکس تا مدت ها در مجله معتبری چون اشپیگل نیز به چاپ می رسید.اگر چه شباهت چهره و نام ندا سلطانی با ندا آقا سلطان قابل درک است، اما انتشار این عکس اشتباه به خوبی نشان میدهد که در شرایط حساس و ملتهب اجتماعی، چگونه شبکه های اجتماعی بر روی اینترنت می توانند منبع غیر موثقی برای انتشار یک اشتباه گردند و اینکه چرا باید در شرایط ملتهب و احساسی و یا زمانی که سرعت کار مهم است، احساس مسئولیت و دقت کار حرفه ای را نیز باید رعایت کرد. Neda Soltani, Foto: Andrea Diefenbachندا سلطانی هر چقدر تلاش کرد تا رسانه های خبری عکس او را به عنوان عکس خودش به رسمیت شناخته و به نام ندا آقا سلطان منتشر نکنند، موفق نشد. او عکس خودش را از روی صفحه فیس بوک برداشت، اما با این وجود تا زمانی که در ایران بود از طرق مختلف زیر فشار بود. او از طرف رژیم جمهوری اسلامی زیر فشار قرار داده شده بود. او برای اینکه خانواده اش در ایران دچار مشکل نشوند مایل نیست در مورد فشارهائی که از طرف رژیم به او وارد شده حرفی بزند، اما آنقدر این فشار ها سخت بوده که او ناگزیر می شود حتی بدون خداحافظی از خانواده اش در تاریخ 29 ژولای ایران را ترک کند. او به آلمان آمده و در اینجا درخواست پناهندگی میدهد. درخواست او هنوز در دست بررسی است. او در شرایط سختی و در حالی که فقط 180 یورو مقرری ماهیانه می گیرد در یک هایم (کمپ) پناهندگی زندگی میکند.رژیم جمهوری اسلامی زندگی "ندا آقا سلطان" را با شلیک گلوله از او گرفت، اما به دلیل یک اشتباه و بی مسئولیتی در کار رسانه ای و تکثیر و باز تکثیر یک عکس اشتباه، زندگی "ندا سلطانی" نیز از هم پاشیده شد.
سایت انتگراسیون- ترجمه و تنظیم: حنیف حیدرنژاد
این مطلب بر اساس مطلبی که سایت اینترنتی روزنامه "زوُد دویچه سایتونگ" روز جمعه پنجم فوریه 2010 منتشر نمود، تنظیم شده است.

Freitag, 5. Februar 2010

حضور متکی در کنفرانس امنیتی مونیخ
همزمان با اعلام حضور متکی در کنفرانس مونیخ، زود دویچه سایتونگ، روزنامه معروف آلمان در گزارشی مبسوط ازسندی خبر داده است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به آن دسترسی پیدا کرده و حاوی جنبه‌هایی از تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح اتمی است.****************جمهوری اسلامی در آخرین لحظات اعلام کرد که منوچهر متکی را روانه کنفرانس مونیخ می‌کند. متکی گفته است که در سخنرانی خود "پیام مهمی" را مطرح خواهد کرد. برنامه جنجال‌برانگیز اتمی جمهوری اسلامی یکی از مباحث اصلی کنفرانس مونیخ است .به گزارش پارس دیلی نیوز به نقل از رادیو آلمان،دو روز پس از اظهارات غیرمنتظره محمود احمدی‌نژاد در باره‌ی امکان توافق بر سر مبادله‌ی سوخت اتمی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، منوچهر متکی، وزیر خارجه‌ی جمهوری اسلامی نیز به طور ناگهانی خبر از حضور خود در کنفرانس امنیتی مونیخ داده است. او گفته است که حامل پیام مهمی برای کنفرانس است. ناظران سیاسی که مسائل کنفرانس مونیخ را دنبال می‌کنند با این پرسش روبرو هستند که آیا متکی سعی خواهد کرد ابهام‌ها و تردیدها در باره‌ی چرخش اخیر جمهوری اسلامی در پرونده هسته‌ای را رفع کند یا پیام او حاوی نکاتی کلی و تکراری در باره‌ی وضعیت امنیتی جهان و تاکید بر "نقش و اهمیت" جمهوری اسلامی در این زمینه خواهد بود.همزمان با اعلام حضور متکی در کنفرانس مونیخ، زود دویچه سایتونگ، روزنامه معروف آلمان در گزارشی مبسوط ازسندی خبر داده است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به آن دسترسی پیدا کرده و حاوی جنبه‌هایی از تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح اتمی است.مباحث و موضوع‌های کنفرانسچهل‌‌وششمین کنفرانس امنیتی مونیخ در بعد از ظهر امروز (جمعه ۵ فوریه) زیر تدابیر شدید امنیتی گشایش می‌یابد. در روز نخست، سخنران اصلی وزیر خارجه چین است.سیاستمداران عالیرتبه، نظامیان ارشد، دانش‌پژوهان و نمایندگان صنایع بزرگ در این کنفرانس شرکت خواهند جست. شماری از سران و وزیران برخی کشورها نیز در کنفرانس حضور خواهند داشت.از روز جمعه تا یکشنبه (پنجم تا هفتم فوریه) بیش از ۳۰۰ شرکت‌کننده از جمله درباره آینده افغانستان، به ویژه در ارتباط با قدرت‌گیری نیروهای افراطی و اسلام‌گرای طالبان، به بحث و مشورت خواهند نشست. مسئله اتمی ایران نیز یکی از مهم‌ترین موضوع‌های کنفرانس خواهد بود.حضور نخستین‌بار چینبرای نخستین بار وزیر خارجه چین، یانگ جیه‌چی، به کنفرانس مونیخ خواهد آمد. وی در حاشیه این کنفرانس با جیمز جونز، مشاور امنیتی پرزیدنت باراک اوباما در باره مناسبات پرمناقشه‌ی میان آمریکا و چین به گفت‌وگو خواهد پرداخت.دولت آلمان از جمله با دو نماینده‌ی عالیرتبه، کارل تئودور تسو گوتنبرگ وزیر دفاع و گیدو وستروله وزیر خارجه در این کنفرانس حضور فعال خواهد داشت.تردید نسبت به سیاست جمهوری اسلامیبه گزارش خبرگزاری آلمان، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در زمینه مناقشه هسته‌ای با ایران گفت، تا زمانی که این تردید برطرف نشده که ایران به دنبال تولید سلاح اتمی است، دولت آمریکا تمامی گزینه‌ها را باز خواهد گذارد.فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این زمینه گفت: «ما در انتظار عمل هستیم و نه فقط حرف». وی افزود که تشدید اقدامات تنبیهی گام بعدی است تا رهبری تهران را به انصراف از تولید بمب اتمی وادارد.وولفگانگ ایشینگر، رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ به روزنامه "بایرکورییر" در مورد برنامه اتمی ایران گفت که «در سیاست خارجی باید همیشه خوشبین بود»، هرچه باشد این کشور هنوز بمب اتمی را تولید نکرده است.ایشینگر افزود: «من تفاهم دارم که سیاست ایران، بر اساس تجربه دهه‌های گذشته، بیشتر معطوف به این بوده که خود را مورد تهدید می‌بیند و در همسایگی خود کمتر کشوری را مشاهده می‌کند که بتواند با آن وارد یک رابطه شراکت شود».شامگاه روز پنجشنبه گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان به استقبال سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه رفت که برای شرکت در این کنفرانس وارد آلمان شده بود.
پیمان عارف:اعدام های سیاسی را متوقف کنید
قریب به ۸ ماه از آخرین باری که تنفس در"جهان آزاد " را تجربه کردم می گذرد و اکنون ۴ ماهی هم می شود که اقامت اجباری در بند ۳۵۰ زتدان اوین را تجربه می کنم ! در اتاق ۵ زیر زمین بند ۳۵۰ - اتاقی که من در آن به سر می برم - یک نفر محکوم به اعدام داریم ، فردی به نام علی زاهد ، مهندسی شیرازی که از دو سال پیش در بازداشت موقت به سر می برد و به تازگی تنها و تنها به دلیل آشنایی و رابطه دوستی با عاملان انفجار بهار ۸۷ در حسینیه ره پویان وصال شیراز توسط قاضی صلواتی به اعدام محکوم گردیده است ! در اتاق ۶ ، فرهاد وکیلی از فعالین قومی کرد و از صمیمی ترین افرادی که در عمرم دیده ام زیر حکم اعدام است. در همان اتاق رضا خادمی از دستگیر شدگان رخدادهای پس از انتخابات نیز تحت عنوان محاربه محکوم به اعدام گردیده است . خادمی به همراه عبدالحسینی (دیگر محکوم به اعدام این بند) در روز های پس از انتخابات دستگیر شده ، تنها و تنها در سال ۸۶ سفری به عراق و شهر اشرف داشته و انگاه با قطع ارتباط کامل با سازمان مجاهدین به ایران بازگشته ! نه دست به اسلحه برده و نه در هیچ اقدام مسلحانه ای شرکت داشته است . در اتاق ۷ ناصر عبدالحسینی ، این تجسم تمام عیار مظلومیت و قربانی تمام قد فقر و سرکوب سیاسی به واسطه حکم قاضی صلواتی از پی جلسه دوم دادگاه های پس از انتخابات زیر حکم اعدام به سر می برد و معلوم نیست تا چندی دیگر چه بر سر جان جوان و لبان خندانش خواهد آمد ! در همین اتاق احمد کریمی که تنها و تنها فعالیت سیاسی زندگیش حضور یکساله در شمال عراق و همراهی با محمد رضا علی زمانی در اداره یک رادیو بوده ، نیز محکوم به اعدام گردیده است ، بگذریم از تعداد شنوندگان و میزان تاثیر این رادیو ! ولی مساله این است که حتی اگر به فرض محال و با چشم پوشی کامل از واقعیت، تعداد شنوندگان و میزان تاثیر رادیو تندر را قابل توجه نیز بدانیم ، فی الواقع احمد کریمی نه دست به اسلحه برده است و نه در هیچ عملیات مسلحانه ای حضور داشته است! به اتاق ۸ که می رسیم وضعیت خنده دار تر می شود و صورت ترا ژیک کمدی بی عدالتی بیشتر خود را نمی سازد . در این اتاق حمید و البرز قاسمی به اعدام محکوم گردیده اند، ۱۰ روز پیش البرز قاسمی که از امرای بازنشسته ارتش بود پیش از اجرای حکم اعدام به دلایلی نامعلوم و البته به کمک عدم رسیدگی پژشکی در زندان در گذشت، حمید قاسمی که مقیم کشور کاناداست ، تنها به دلیل ادعای سازمان حفاظت اطلاعات ارتش مبنی بر در یافت اطلاعات نظامی ارسال شده از سوی برادر مرحومش به مجازات اعدام محکوم گردیده است ، مجازاتی که به استناد ایمیلی محکومیت بدان صورت پذیرفته است که در صورت صحت ادعای قاسمی اساسا در منطق جهان مجازی وجود آن امکان ناپذیر می نماید ! ۲- تمام ۶ تنی که از ایشان نام بردم در شرایطی کاملا غیر مسلحانه دست به کنش سیاسی - اجتماعی زده و گر چه ممکن است فعالیت ایشان عنوان " اقدام علیه امنیت ملی " را داشته باشد ولی قطعا به گمان نگارنده به دلیل فقدان عنصر سلاح به مثابه عنصر تامه جرم محاربه ، از آن نمی توان به محاربه و حتی بغی تعبیر نمود . چه امام خمینی در جلد دوم تحریر الوسیله (صفحه ۴۹۲) در تعریف محاربه با اتکاء به عنصر سلاح می گویند : هر گاه شخصی به قصد ایجاد رعب و ترس اسلحه به کار برد لیکن به وا سطه ضعیف بودن فاعل موجبات ترس و وحشت در دیگران نشود چنین شخصی محارب نمی باشد ، همچنین اوج توجه آن فقیه فقید به عنصر سلاح در امر محاربه آن جایی رقم می خورد که ایشان می فرماید : اگر کسی برای اخذ مال و غارت آن و به قصد کشتن حمله کند ولی "اسلحه " نداشته باشد ، دفاع در برابر او واجب است ، ولی حکم محارب ندارد!۳- حتی با فرض مسلح بودن نامبردگان نیز با توجه به مسلمان بودن ایشان باید متفتن تفاوت مابین محاربه و بغی در حقوق کیفری اسلام بود. به هیچ روی محارب و باغی یکسان نبوده و نوع مجازات ایشان نیز از نظر حقوق جزا یکسان نمی باشد. چه محارب کسی است که اسلحه به روی مردم بیگناه بکشد و راه بر مردم ببندد و ایجاد ناامنی و ترس در جاده ها نماید ، در صورتیکه بغی عبارت است از سلاح بر گرفتن عدهای از مسلمانان و قیام مسلحانه آنها در برابر امام عادل در جامعه اسلامی به منظور بر انداختن حکومت اسلامی. گذشته از شرط عدل برای امام و شرط بر اندازی مسلحانه حکومت اسلامی توسط باغی آنچه مهم است این است که بر خلاف محاربه در فقه و حقوق کیفری اسلام هیچگونه مجازات حدی برای بغی وجود ندارد و اساسا دستور جهاد و قتال با تسلیم و توبه باغی متوقف گردیده ، تسلیم و توبه رافع مجازات باغی محسوب می شود.۴- اگر از مجازات فهمی نه معطوف به انتقام گیری بدوی بشر بلکه فهم مبتنی بر صیانت و حفظ جامعه و نظم اجتماعی داشته ، مجازات را نه هدف جوامع ، بلکه وسیله هدفی به نام نظم عمومی و خیر و صلاح اجتماعی بدانیم ، آیا واقعا اعدام مجرمین و بویژه اعدام مخالفین سیاسی را می توان وسیله تامین خیر و صلاح اجتماعی دانست و بدور از هر گونه اراده معطوف به انتقام گیری و حذف فیزیکی مخالفین پنداشت ؟! و پرسش دیگر اینکه آیا براستی جامعه و نهاد حاکمیت حق دارد حیات انسانی افراد به مثابه نخستین و بدیهی ترین حق انسانی ایشان را که خداوند چونان حقی وجودی در آفرینش ایشان به آنان ارزانی داشته را از ایشان سلب کند ؟! و ایا به راستی اگر شخصی بی گناه بر اثر یک اشتباه قضایی محکوم به اعدام گردد و مجازات هم در مورد او به مورد اجرا گذارده شود ، آیا چنین اشتباهی با توجه به برگشت ناپذیر بودن مجازات اعدام ، جبران پذیر و قابل التیام خواهد بود ؟!۵- به شدت نگرانم این روز ها ! از اینکه روزی از خواب بیدار شوم و به هنگام آمار صبحگاهی دیگر ناصر یا رضا یا احمد و یا شاید هم علی یا فرهاد یا حمید را در کنار خود نبینم و بند را خالی از خنده های ناصر بیابم ، نگرانم ! می ترسم این شب ها و کابوس خواب از چشمان بی طاقت و سرخم ربوده است ، می ترسم و می لرزم از اینکه شبی بخوابم و در غفلت خواب به ناگاه... !آری انسانها ، همنوعان عزیز ! شماها که دو پا دارید و زمین مسخرتان ، باور کنید اینجا جان چند انسان در خطر است و هر لحظه ممکن است که دیگر قلب هاشان نتپد و پاهاشان از پی دست و پا زدنی بی حاصل دیگر زمین خاکی را لمس ننماید.باور کنید اینجا یک نفر دارد می دهد جان ! و ایمان بیاورید به تقدس انسان و حرمت جان انسان !حاکمان محترم لطفا اعدام های سیاسی را متوقف کنید !نگرفتن جان چند انسان والله خواسته بزرگی نیست.پیمان عارف- بند ۳۵۰ اوین

Mittwoch, 3. Februar 2010

كنسولگری جمهوری اسلامی در فرانکفورت آلمان با زنجیر انسانی و قفل بسته شد

در ساعت ۷ صبح شروع به تشکیل زنجیر انسانی کردیم و تا ساعت ۹:۳۰ مانع ورود کاردار های سفارت و سفیر به سفارت ج.ا شدیم . بعضی از رفقای فرانکفورت از ساعت ۶:۱۵ آنجا بودند . ساعت ۷:۳۰ پلیس از حضور ما جلوی سفارت آگاه شد . پس از آن کاردار سفارت (شاید سفیر مزدور رژیم ) تلاش کرد با ماشین خود زنجیر انسانی را به کنار بزند و به همین منظور یک دفعه با ماشین به میان جمعیت رفت و با این حال زنجیر انسانی ، در جلوی او مقاومت کرد و رفقای آلمانی و ایرانی مانند مبارزین در ایران ترس به خود راه ندادند و این مزدور موفق نشد که با وحشیگری کسی را بترساند و سد جمعیت را بشکند ، به همین خاطر انگشت وسط خود را به معترضین نشان داد و پلیس خود را به ماشین رساند و مجبور شد که مامور رژیم ، با صورتی کش آمده ، باز گردد . در این آکسیون با ابتکار رفقای آنتی فا تهران ، در سفارت با ۳ قفل بزرگ بسته شد و بعد از آنکه پلیس ساعت ۹ صبح هجوم به معترضین اعدام در ایران را کت بسته از جلوی سفارت به پاسگاه پلیس بردند ، ساعت ۹:۳۰ پلیس تازه مشغول بریدن قفل ها شد و مراجعه کنندگان به سفارت حدوده ۱۰ نفری صف کشیده بودند تا در سفارت باز شود تا به سفارت وارد شوند .حضور چند خبر نگار رادیو و تلویزیون ، باعث پوشش خوب خبری آن شد . رفقا تا آخرین لحظه مقاومت کردند . خوشبختانه کسی مانند چند ماه پیش که جلوی سفارت را بستیم مجروح نشد . پس از مدتی کمتر از ۱ ساعت شاهد آزاد شدن رفقای دستگیر شده بودیم. جالب آن است که امروز رفقای عمدتاً جوان آلمانی ، در کنار مبارزات جنبش مردم ایران برای چندمین بار در این ۸ ماه گذشته قرار گرفته اند و دست در دست ما و در کنار ما بودند و به شدت از تجاوز ، اعدام و سرکوب در ایران متاثر بودند و نسبت به اعدام ها ی اخیر و کسانی که در لیست اعدام هستند ، ابراز نگرانی و همدردی میکردند . اعدام های اخیر در ایران آنها را مصمم تر کرده است که در کنار مبارزات مردم ایران به مبارزه ادامه دهند .شعار های ایرانی - آلمانی داده شده در این روز۱- مرگ بر جمهوری اسلامی۲- مرگ بر دیکتاتور۳- مرگ بر طالبان ، در کابل ، در تهران۴- پلیس آلمان از اسلامیست ها حمایت میکند۵- پول و اسلحه آلمانی در خدمت سرکوب در سرتاسر جهان۶- زنده باد همبستگی جهانیتوضیحاتی در باره آنتی فا تهران : آنتی فا (آنتی فاشیست ها ) در بسیاری از کشور ها ، مخصوصا در اروپا حضور دارند ، که بر علیه سرمایه داری و فاشیسم مبارزه میکنند . آن ها خود را چپ نو میدانند که به آنها آزاد منش نیز گفته میشود و با هر گونه دولت ، اتوریته و تمرکز قدرت و ثروت مخالف هستند و در کنار مبارزات مردمی در هر گوشه جهان قرار دارند بر علیه سرمایه داری جهانی و دیکتاتوریآنتی فا تهران تا کنون ۳ آکسیون در رابطه با ایران را برگذار کرده است . ۱- به خاطر اعتراض به همکاری نوکیا و زیمنس با ج.ا در تاریخ ۱۲ آگوست با چسباندن پوستر های افشا گرانه و اعتراضی به دفتر مرکزی نوکیا در کلن اولین حرکت خود را آغاز نمود ۲- در همان روز تظاهراتی ۵۰۰ نفره را در حمایت از مبارزات مردم ایران سازماندهی نمود که عمدتاً آلمانی بودند. ۳- آکسیون اعتراضی امروز به اعدام ها و مانع از باز شدن سفارت برای ۲ ساعت مجید جعفری هرستانیhttp://antifateheran.blogsport.de/مجموعه ای از جند فیلم در این مورد در بخش ویدیویی سایت در لینک زیر را ملاحظه کنید.http://parsdailynews.com/video/Video_archive.php?currentpage=1

Montag, 1. Februar 2010

بزودی "شوک" به رژیم ایران وارد خواهد شد
دو روزنامه‌ "نیویورک تایمز" و "واشنگتن پشت" خبری را به نقل از یک مقام دولتی در امریکا منتشر کرده اند که در ارتباط مستقیم است با طرح حمله نظامی به ایران.در این خبر آمده است که بزودی "شوک" به جمهوری اسلامی وارد خواهد شد. و در ادامه افزوده اند که چهار کشور بحرین، کویت، قطر و امارات متحده مجهز به سیستم سپر ضد موشکی خواهند شد. اقدامی که هدف از آن دفاع از این کشورها در برابر حمله تلافی جویان جمهوری اسلامی در واکنش به حمله نظامی به ایران و استفاده از خاک این کشورهاست.در این گزارش قید شده که چهار کشور یاد شده به این دلیل مجهز به سپر ضد موشکی می شوند که کشمکش اتمی با جمهوری اسلامی شتاب گرفته است. هنوز معلوم نیست که این سیستم – سپرضد موشکی- شامل حال کشورهای دیگری در منطقه خواهد شد یا خیر.هر دو روزنامه ، با اشاره به تشدید گشت زنی کشتی های امریکائی مجهز به رادار ویژه در خلیج فارس آورده اند که این گشت زنی ها با هدف جلوگیری از اقدامات بحران زای جمهوری اسلامی در صورت تشدید تحریم های جدید علیه این کشور صورت می گیرد.خبر مربوط در لینک زیرhttp://parsdailynews.com/59519.htm

پوستر اعدامها را متوقف کنید


تایلند:هواپیمای توقیف شده حامل سلاح به ایران

بر اساس گزارش سری كه دولت تایلند به شورای امنیت سازمان ملل ارائه كرده است، محموله‌ی سلاحی كه ماه پیش در این كشور توقیف شد، از كره‌شمالی به مقصد ایران بارگیری شده بود.

به گزارش رادیو فردا مقام‌های تایلندی می‌گویند ۳۵ تُن انواع سلاح را در یك هواپیمای باری كره‌شمالی، كه مجبور به فرود اضطراری در خاك این كشور شده بودند، كشف كردند.

گزارش خبرگزاری رویترز كه به نسخه‌ای از گزارش محرمانه‌ی دولت تایلند دست یافته، حاكی است هواپیمای باری كه از پیونگ‌یانگ به مقصد فرودگاه مهرآباد تهران در حركت بود حاوی راكت، پرتاب‌گر راكت و چاشنی‌های انفجاری بوده است.

شيرين علم هولی زندانی سياسی کرد: شکنجه ام کردند
خبرنامه اميرکبير:چندی پيش شيرين علم هولي، زندانی سياسی کرد، در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد. در دادخواست وی آمده که يکی از دلايل صدور حکم محاربه، اقرار وی به ارتباط با پژاک بوده است. شيرين علم هولی در نامه ای شرح فشارها و شکنجه های وارد شده بر خود را برای گرفتن اقرار آورده است. متن نامه وی را در ادامه بخوانيد.

شرح فشارهای وارد شده بر من در مدت بازداشت

من در ارديبهشت ۱٣٨۷ در تهران توسط ماموران تعدادی از ماموران نظامی و لباس شخصی دستگير شدم و مستقيما به مقر سپاه منتقل شدم. به محض ورود و پيش از هر گونه سوال و جوابي، شروع به کتک زدن من کردند. من در مجموع ۲۵ روز در سپاه ماندم. ۲۲ روز آن را در اعتصاب غذا به سر بردم و تمام آن مدت متحمل انواع شکنجه های جسمی و روحی شدم. بازجوها مرد بودند و من با دستبند به تخت بسته شده بودم. آنها با باتوم برقي، کابل، مشت و لگد به سر و صورت و اعضای بدنم و کف پاهايم می کوبيدند. من حتا در آن زمان به راحتی نمی توانستم فارسی را بفهمم و صحبت کنم. زمانی که سوال های شان بی جواب می ماند، باز مرا به باد کتک می گرفتند تا از هوش می رفتم. صدای اذان که می آمد برای نماز می رفتند و به من تا زمان بازگشت شان فرصت می دادند تا به قول خودشان فکرهايم را بکنم و زمانی که باز می گشتند، دوباره کتک، بی هوشي، آب يخ و ...

زمانی که ديدند من برای ادامه اعتصاب غذا مصرم، به واسطه سرم و شلنگ هايی که از بينی به درون معده ام می فرستادند، به زور قصد شکستن اعتصابم را داشتند. من مقاومت می کردم و شلنگ ها را بيرون می کشيدم که منجر به خونريزی و درد زيادی می شد و اثر آن حالا بعد از دو سال هم چنان باقی مانده و آزارم می دهد.


يک روز در هنگام بازجويي، چنان لگد محکمی به شکمم زدند که بلافاصله دچار خونريزی شديدی شدم. يک روز يکی از بازجويان به سراغم آمد، تنها بازجويی بود که او را ديدم. در ساير مواقع چشم بند داشتم. او سوال های بی ربطی از من پرسيد. وقتی جوابی نشنيد، سيلی ای به صورتم زد و اسلحه ای از روی کمر خود باز کرد و بر سرم گذاشت و گفت: «به سوال هايی که از تو می کنم جواب بده. من که می دانم تو عضو پژاک هستي، تروريستي، ببين دختر تو حرف بزنی يا نه فرقی نمی کند ما خوشحاليم که يک عضو پژاک در دستانمان اسير است.»


در يکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخم هايم و رسيدگی به وضعيتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتک ها در عالم خواب و بيداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بيمارستان منتقل کنند. بازجو پرسيد: «چرا بايد به بيمارستان معالجه شود، مگر در اينجا معالجه نمی شود؟» دکتر گفت: «برايمعالجه نمی گويم، من در بيمارستان برای تان کاری می کنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند» فردای آن روز مرا با چشم بند و دستبند به بيمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزريق کردند. من گويی از خود بی خود شده بودم و به هر آنچه را که می پرسيدند، پاسخ می دادم و جواب هايی که آنها می خواستند را همانگونه که می خواستند به آنها می دادم و آنها هم از اين جريان فيلم می گرفتند. وقتی به خودم آمدم از آنها پرسيدم که من کجا هستم و فهميدم که هنوز روی تخت بيمارستانم و بعد از آن دوباره مرا به سلولم منتقل کردند.


ولی انگار برای بازجوها کافی نبود و می خواستند من بيشتر رنج بکشم. با پای زخمی سرپا نگه می داشتند تا پاهايم کاملا ورم می کرد و بعد برايم يخ می آوردند. شب ها تا صبح صدای جيغ و داد و ناله و گريه می آمد و من از شنيدن اين صداها عصبی می شدم که بعدها فهميدم اين صدا ضبط است و به خاطر آن است که من رنج های زيادی بکشم. يا ساعت ها در اتاق بازجويی فقط قطره قطره آب سرد روی سرم می چکيد و شب مرا به سلول باز می گرداندند.


يک روز با چشمان بسته روی صندلی نشسته بودم و بازجويی می شدم. بازجو سيگارش را روی دستم خاموش کرد و يا يک روز آنقدر پاهايم را با کفش های اش فشار داد که ناخن هايم سياه شد و افتاد يا اينکه تمام روز مرا در اتاق بازجويی سرپا نگه می داشت و بدون هيچ سوالي، فقط بازجويان می نشستند و جدول حل می کردند. خلاصه آنکه هر آنچه که از دستشان برمی آمد را انجام دادند.


بعد از آن که از بيمارستان بازگشتم تصميم گرفتند که مرا به ۲۰۹ منتقل کنند. ولی به دليل وضعيت جسمی ام و اينکه حتا نمی توانستم راه بروم، بند ۲۰۹ حاضر به پذيرش من نشد و يک روز تمام با همان وضعيت، مرا دم در ۲۰۹ نگاه داشتند تا سرانجام مرا به بهداری منتقل کردند.


ديگر، تفاوت شب و روز را درک نمی کردم. نمی دانم چند روز در بهداری عمومی اوين ماندم تا زخمهايم کمی بهتر شد و بعد به ۲۰۹ منتقل شدم و بازجويی ها در آنجا آغاز شد. بازجوهای ۲۰۹ نيز تکنيک ها و روش های خاص خود را داشتند و به قول خودشان با سياست سرد و گرم پيش می رفتند. ابتدا بازجويی خشن می آمد و مرا تحت فشار و شکنجه و تهديد قرار می داد و می گفت که هيچ قانونی برای اش مهم نيست و هر کاری بخواهد با من می کنند و ... بعد بازجوی مهربان وارد می شد و از او خواهش می کرد که دست از اين کارها بردارد. به من سيگاری تعارف می کرد و بعد سوالات را تکرار می کرد و دوباره اين دور باطل شروع می شد.


درمدتی که در ۲۰۹ بودم، به خصوص اوايل که بازجويی داشتم، وقتی که حالم خوب نبود يا بينی ام خونريزی می کرد، فقط در داخل سلول مسکنی به من تزريق می کردند. کل روز خواب بودم. مرا از سلول خارج نمی کردند يا به بهداری منتقل نمی کردند...
پوستر 22 بهمن ،روز عزای ملی ایرانیان واقعی
پوستر ارسال شده یکی از بینندگان سایت.