Samstag, 17. Oktober 2009

درگيري عصر امروز در پارك لاله با گاز اشك آور پايان يافت

تعدادی از خانواده هاي كشته شده حوادث پس از انتخابات كه امروز در پارك لاله تهران براي ديدار با هنرمندان جمع شده بودند توسط نيروهاي انتظامي پراكنده شدند.

به گزارش خبرنگار پايگاه خبري راهبردي سلام، جمعي از خانواده هاي كشته شدگان حوادث بعد از انتخابات كه براي ديدار با هنرمندان سينما و تلوزيون كه از پيش قرار داشتند، آمده بودند به يكباره با تعداد زيادي نيروي انتظامي مواجه شدند كه خواستار پراكنده شدن آنها بودند.

گفتني است نيروهاي نظامي با استفاده از گاز اشك‌ آور آنها را پراكنده كردند.

Freitag, 16. Oktober 2009

گزارش بان کی مون، ضربه دیگری بر مشروعیت دولت خامنه ای

گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد به مجموع عمومی این سازمان پیرامون سرکوب و اعمال خُشونت گُسترده پس از نمایش انتخابات در ایران، ضربه سنگین دیگری به مشروعیت دولت دست نشانده آیت الله خامنه ای در پهنه بین المللی وارد آورده است.

آقای بانکی مون در گُزارش 19 صفحه ای خود که روز گُذشته (آدینه) انتشار علنی یافت، حُکومت ایران را به پایمالی "بُنیادی ترین اصول حُقوق بشر" مُتهم کرد و در این رابطه به ویژه بر "خُشونت افراطی ماموران دولتی علیه مُعترضان، کُشتار آنان و بازداشتهای خودسرانه" اشاره کرد.

دبیرکُل سازمان ملل با نام بُردن از نیروهای شبه نظامی بسیج به عُنوان ابزاری که به طور وسیع علیه مُعترضان به کار گرفته شُد، از ندا آقا سُلطان، یک نماد جُنبش دموکراتیک مردم ایران یاد کرد و مُتذکر گردید که جمهوری اسلامی همچنان از پیگیری علت و چگونگی قتل وی که "توجُه وسیع جامعه جهانی را برانگیخت" خودداری می کُند. وی همچنین تلاش شدید حُکومت برای جلوگیری از اطلاع رسانی روزنامه ها، وسایل اینترنتی و روزنامه نگاران داخلی و خارجی را یادآور شُد.

گُزارش به نسبت مُفصل و همراه با جُزییات آقای بان کی مون، چالش جدیدی در مسیر کوششهای باند نظامی – امنیتی ولی فقیه برای جا انداختن دولت برگُمارده ی خود به عُنوان نماینده مشروع مردُم ایران و به این صفت، عُضو برابر و قابل احترام جامعه بین المللی محسوب می شود. نامه ی اعمال حُکومت که توسُط دبیر کُل ملل مُتحد در برابر سفیران 192 کشور ورق خورده است، جای هیچ تردیدی را پیرامون منابع خونین و تبهکارانه ای که حُکومت جمهوری اسلامی به وسیله آنها به خود رسمیت داده است باقی نمی گُذارد. این واقعیت به گونه مستقیم یا غیر مُستقیم، رابطه یا مُعامله ی کشورهای دیگر با باند مطرود حاکم بر ایران را تحت تاثیر خود قرار می دهد؛ امری که در همان حال که طرفهای خارجی را در نزدیکی به آن مُحتاط می سازد همزمان، آمادگی حُکومت به پرداخت هزینه یا باج بیشتر از کیسه ی منافع ملی را تقویت می کُند.

همانگونه که مُقاومت و شُجاعت مدنی جامعه ایران مانع بسته شُدن پرونده ی دولتسازی خونین آیت الله خامنه ای و اوباش تحت امر او گردیده، گُزارش آقای بان کی مون نشان می دهد که این ایستادگی در گُستره بین المللی نیز از آنان امکان عادی سازی چهره و مُناسبات خویش را سلب کرده است.

خواست دبیرکُل سازمان ملل مبنی بر اعزام گُزارشگران حقوق بشر این نهاد بین المللی به ایران برای بررسی و تحقیق، در این راستا شایسته تاکید و پُشتیبانی است.

جاسوسی رژیم در خارج از کشور

Donnerstag, 15. Oktober 2009


جمهوری اسلامی ناراصيان ايرانی درآلمان را زير نظر دارد

ماموران امنيتی جمهوری اسلامی بر ضد ايرانيان مخالف حکومت ايران درآلمان فعاليت می کنند. به گزارش خبرگزاری آلمان، قرار است امشب فيلم مستندی از شبکه تلويزيون آ آرد ARD اين کشورپخش شود که در آن معاون "آژانس دولتی صيانت از قانون اساسی" آلمان درهامبورگ می گويد شواهد و اسنادی دارند که نشان می دهد ماموران امنيتی جمهوری اسلامی، ناراضيان ومخالفان حکومت ايران در آلمان را زير نظر دارند و در موقع تظاهرات و تجمعات ايرانيان، افراد خود را به ميان آنها می فرستند تا از حاضران فيلم و عکس بگيرند تا بعدا آنها را شناسايی کنند.

Mittwoch, 14. Oktober 2009

واکنش وبلاگ‌نویسان به اعدام بهنود شجاعی

اعدام بهنود شجاعی واکنش گسترده وبلاگ‌نویسان را در پی داشت. در زیر برخی از این نوشته‌ها را انتخاب کرده‌ام.

وبلاگ زنانه‌ها:

می‌گفتند بهنود روی پای مادر مقتول افتاد و التماس کرد. میگفتند خواهر مقتول هم روی پای مادرش افتاد تا نگذارد بهنود اعدام شود. میگفتند برادر مقتول لحظه ی آخر رضایت داد ، میگفتند پدرش ساکت بود.

و گفتند مادر مقتول یک نه محکم گفت و صندلی را از پای بهنود کشید و بهنود در هوا رها شد ، با طنابی دور گردن.

قانونی که اجازه ی قساوت به مردمان بدهد ، توسط انسانها و برای امنیت انسانها آورده نشده.

قانونی که حق سنگدلی به انسانها بدهد ، قانون پلیدی است که مناسب جامعه ی انسانی نیست.

با قوانینی که سرنوشت مردم را به دست انسانهای کینه توز میدهد مبارزه کنیم.

وبلاگ شروین بشری:

خانواده مقتول آمدند... مردم دورشان حلقه زندند , برادر مقتول فریاد می کشید, خون جلوی چشمانش

را گرفته بود... قرآن به دستش دادند , پرت کرد... پر از نفرت بود...

مردم به پای اولیای دم افتادند... خواهر مقتول به گریه افتاد, عفو کرد... پدر نرم شد...

مادرش می گریست ... برادر خشمگین..

صلواتی بلند شد... گفتند که عفو شفاهی کردند ... مردم امیدوار ...

عده ای دعای توسل می خواندند...

اذان صبح شد... خبر اعدام آمد... شیون ها بلند شد... نفرت نفرت نفرت...

زنی فریاد می زد "به خدا خدا نیست!"

وبلاگ محمد مصطفایی، وکیل بهنود:

بهنود به بالای چوبه دار رفت و طناب را به گردنش انداختند. چند ثانیه ای نگذشت که مادر و پدر مقتول به سمت چارپایه رفتند و آن را از زیر پای بهنود کشیدند. بهنود به ملکوت اعلی پیوست.

طاقت دیدن این صحنه را نداشتم. تا چارپایه از زیر پای بهنود کشیده شد تمام اطراف سیاه شده بود.

امروز دیگر بهنود در زندان و بین دوستان خود نیست. جای خالی بهنود را احساس می کنند.

من تمام تلاش خودم را کردم ولی هیچ فایده ای نداشت. باز هم عقیده دارم او مستحق مرگ نبود.

او نمی بایست اعدام شود.

ولی اعدام شد.

وبلاگ نیک‌آهنگ کوثر:

من هرگز مادر احسان را سرزنش نخواهم کرد. چه دردی را که کشیده و خواهد کشید بیشتر از آن است که تحملش را داشته باشید. هم غم فزرند از کف رفته‌اش را کشیده، و هم تا ابد نگاه سنگین و سرزنشگر کسانی که از او مهربانی و بخشش می‌طلبیدند.

وبلاگ سنجاقک:

بهنود شجاعی: ...... می دانم در خواست بزرگی است، چیز زیادی از آن ها می‌خواهم، می دانم گذشت کردن در چنین حالی خیلی سخت است اما این جا هر کسی قصاص کرده پشیمان شده است. اگر هر کدام از شاکی ها فقط یک هفته در زندان زندگی کنند نه تنها خودشان رضایت می‌دهند بلکه از همه شاکی ها رضایت می‌گیرند.
.
.
بعد از اذان صبح، بهنود شجایی به پای چوبه دار رفت و مادر و پدر مقتول چهارپایه‌ای را که برای اعدام در نظر گرفته بودند از زیر پای بهنود کشیدند و بهنود از دنیا رفت.
.
.
چقدر دل‌تون خنک شده الان؟ تازه اول عذاب وجدان شماست. چه‌طور تونستی‌ن؟ انتهای کینه شما همین‌جا بود؟

و این هم عکس‌های مربوط به تجمع فعالان اجتماعی در برابر زندان اوین:

undefined

undefined

Dienstag, 13. Oktober 2009



گزارش: نیویورک تایمز از موج بی سابقه خروج روزنامه نگاران از ایران خبر می دهد
موج بی سابقه خروج روزنامه نگاران و عکاسان خبری از ایران
موج خروج از ایران، نشان دهنده نگرانی خبرنگاران از مجازات حکومتی است زیرا بسیاری از روزنامه نگاران و خبرنگاران، به خاطر پوشش خبری سرکوب دولتی تظاهرات مردمی به دنبال انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری خردادماه، بازداشت و مجازات شده اند
روزنامه نیویورک تایمز در شماره روز سه شنبه خود گزارشی زیر عنوان: «روزنامه نگاران ایرانی، از ترس مجازات به خاطر پوشش تظاهرات مردمی، از ایران خارج می شوند» منتشر کرده است. نازیلا فتحی در ابتدای این گزارش از احسان ملکی می گوید که هنگام برگزاری کمپین انتخاباتی در ایران، دو ماه با یک کوله پشتی حامل دوربین، چند تکه لباس و کامپیوترش به دور ایران سفر کرد و از میرحسین موسوی عکاسی کرد.

احسان ملکی ۲۹ ساله یکی از ده ها خبرنگار، عکاس و بلاگری است که یا از ایران گریخته اند و یا تلاش می کنند که به دنبال وقایع پس از انتخابات کشور را ترک کنند.

سازمان گزارشگران بدون مرز در پاریس اعلام کرد شمار فعلی خبرنگارانی که در حال حاضر ایران را ترک کرده یا ترک می کنند، از پس از انقلاب اسلامی ۵۷ بزرگترین جمعیت به شمار می رود.

موج خروج از ایران، نشان دهنده نگرانی خبرنگاران از مجازات حکومتی است زیرا بسیاری از روزنامه نگاران و خبرنگاران، به خاطر پوشش خبری سرکوب دولتی تظاهرات مردمی به دنبال انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری خرداد ماه، بازداشت و مجازات شده اند. وقتی پس از انتخابات درگیری های خونین در خیابان های تهران به راه افتاد دولت جمهوری اسلامی جریان آزاد اطلاعات را به خارج از کشور به شدت محدود کرد. خبرنگاران خارجی اجازه سفر به ایران را نیافتند و به خبرنگاران و عکاسان ایرانی هشدار داده شد که در خانه هایشان بمانند.

برخی خبرنگاران با سرپیچی از این فرمان در مصاحبه های تلفنی با رسانه های خارجی، از طریق وبسایت های اینترنتی و ارسال عکس به آژانس های عکاسی اطلاعاتی را به خارج از کشور دادند. آنان می گویند حالا بهای چنین کاری را می پردازند.

بسیاری از روزنامه نگاران در تهران، از جمله مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک و فیلسماز مستقل در میان صدها تن از کسانی بودند که در تهران بازداشت و زندانی شدند. برخی از آنان در دادگاه های گروهی محاکمه شدند و همسر احمد زیدآبادی، روزنامه نگار زندانی، از شکنجه شدن همسرش در زندان خبر داده است.

برخی وبلاگ نویسانی که پیشتر درباره کشتار و دفن جمعی مخالفان توسط نیروهای وابسته به دولت در صفحات خود نوشته بودند، مخفی شده اند و منزل برخی دیگر مثل آقای ملکی بازرسی شد.

نیویورک تایمز به نقل از ماشاءالله شمس الواعظین، روزنامه نگار و تحلیلگر، می نویسد حدود ۲۰۰۰ روزنامه نگار اخیراً بیکار شده اند.

ملکی در تاریخ ۳۰ تیر هنگامی که یکی از تظاهرات را پوشش می داد همراه با ده ها تظاهرکننده دیگر از سوی بسیجی ها تعقیب شد. آنان به آپارتمانی رفتند و آقای ملکی در آنجا توانست پیش از بازداشت شدن دوربینش را درون شومینه مخفی کند. او همراه با صدها تن دیگر برای یک روز بازداشت شد و چون دوربین همراهش نبود مسئولان نفهمیدند که او عکاس است اما کارت ملی اش را ضبط کردند. او بعداً خبردار شد که بسیجی ها منزل او را جستجو کرده و فهمیده اند که او برای آژانس عکاسی بین المللی «سیپا» کار می کند.

نیویورک تایمز به نقل از احسان ملکی می نویسد او در حالی که هر شب را در جای متفاوت سپری می کرد، همچنان به عکاسی از تظاهرات ادامه داد اما در نهایت به این نتیجه می رسد که ماندن بسیار خطرناک است. او خود را به منطقه ای در نزدیکی مرز عراق و ترکیه می رساند و همراه یک راهنمای کرد، وسط یک گله گوسفند حرکت می کند تا زمانی که مرز ایران را رد می کنند. آقای ملکی این مطالب را از عراق و در گفت و گویی تلفنی به نیویورک تایمز می گوید.

روزنامه نگارانی که از ایران خارج می شوند از طیف های گوناگونی هستند و تنها برای نشریات همسو با اپوزیسیون کار نمی کنند. وبسایت پرچم که از حامیان محمود احمدی نژاد به شمار می رود هفته گذشته اعلام کرد دو روزنامه نگار تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی به ایتالیا و بریتانیا رفته اند. دست کم دو عکاس خبرگزاری فارس نیز ایران را ترک کرده اند.

شمار دقیق روزنامه نگارانی که ایران را ترک کرده اند روشن نیست زیرا آنان یا نگران خانواده خود در ایران بوده و یا می ترسند مأموران جمهوری اسلامی محلشان را شناسایی کرده و مجبورشان کنند که به ایران بازگردند.

رضا مقیمی، عکاس سابق خبرگزاری فارس، در گفت و گویی تلفنی به نیویورک تایمز می گوید از لحاظ احساسی درگیر تظاهرات شده بود: «تظاهرکنندگان جوان بودند، درست مثل خودم. غیرممکن بود که آدم بی تفاوت بماند. احساس وظیفه می کردم که عکس بگیرم و صدای آنان را به خارج برسانم.»

این عکاس ۲۴ ساله می گوید یکی از عکس هایش به شکل ناشناس روی جلد مجله تایم چاپ شد اما او هرگز به کسی نگفت که عکاس آن عکس بوده است.

رضا مقیمی به نیویورک تایمز می گوید زمانی نگرانی اش بیشتر شد که مجید سعیدی همکار سابقش را پس از یک ماه زندان ملاقات کرد. او حال مجید سعیدی را وحشتزده توصیف می کند.

چند روز بعد، مدیر خبرگزاری فارس هشدار داد: «متوجه شده ایم که دو تن از عکاسان ما مخفیانه عکس گرفته و آن ها برای رسانه های خارجی فرستاده اند. ما منتظر اطلاعات بیشتر هستیم و به زودی با آنان برخورد می کنیم.»

پس از آن رضا مقیمی با اولین پرواز به ترکیه رفته و در آنجا تقاضای پناهندگی کرد.

سازمان گزارشگران بدون مرز، پیشتر موج فعلی خروج خبرنگاران و عکاسان ایرانی از کشور را طی تاریخ ۳۰ ساله جمهوری اسلامی بی سابقه توصیف کرده است


صدای آمریکا
تقاضای پناهندگی نرگس کلهر، دختر مشاور احمدی‌نژاد از آلمان



نرگس کلهر دختر مشاور رسانه ای محمود احمدی نژاد
دختر یکی از مشاوران محمود احمدی‌نژاد که برای شرکت در جشنواره فیلم نورنبرگ به آلمان رفته بود، از این کشور درخواست پناهندگی کرده است. به دنبال انتشار گزارش‌هایی در باره درخواست پناهندگی نرگس کلهر از آلمان، مهدی کلهر مشاور محمود احمدی‌نژاد در گفت و گو با خبرگزاری مهر این خبر را تایید کرده است. نرگس کلهر دختر ۲۵ ساله مهدی کلهر که با ساخت فیلمی با نام «دارخیش» در باره شکنجه در جشنواره فیلم حقوق بشر نورنبرگ شرکت کرده بود، پس از پایان این جشنواره از دولت آلمان تقاضای پناهندگی سیاسی کرده است.

مشاور رسانه‌ای احمدی‌نژاد با این ادعا که از طریق رسانه‌ها در جریان سفر دخترش به آلمان قرار گرفته گفته است، اظهار داشت:«نرگس تحصیل کرده در رشته گرافیک و سینما است و گویا برای اکران فیلمش به آلمان سفر کرده است، حال گویا در کنار این موضوع تقاضای پناهندگی نیز کرده که این یک تصمیم شخصی و مرتبط با خود اوست.»

مهدی کلهر همچنین گفته است، همسرش در اعتراض به همکاری وی با محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴ از وی جدا شده است و دخترش نرگس نیز نزد مادرش زندگی می‌کرد.

وی از تصمیم دخترش برای پناهندگی به یک کشور دیگر به عنوان «نشانی از آزادی در جمهوری اسلامی» یاد کرده و پرداختن رسانه‌ها به این خبر را «نشانه جو سازی و علاقه مندی آنها به تخریب چهره مسئولین کشور» دانسته است.

مشاور احمدی‌نژاد با ابراز بی‌اطلاعی از موضوع فیلم دخترش، در باره حمایت وی از «جنبش سبز» گفته است:«اینکه نرگس پارچه سبز به دستش بسته و با رسانه‌های غربی مصاحبه کرده به خود او مربوط است.»

وی در عین حال گفته است،همچنان نرگس را فرزند خودش می‌داند، اما او توسط «دشمنان مملکت اغفال شده است.»

موضوع فیلم «دارخیش» به کارگردانی نرگس کلهر که در جشنواره حقوق بشر نورنبرگ به نمایش درآمد برگرفته از داستان بلند «گروه محکومان» نوشته فرانس کافکا است.

منبع: سایت رادیو فردا

روزسقوط دیکتاتوری سید علی خامنه ای

13 آبان 1388

از حالا اطلاع رسانی کنیم

پنجمین حکم اعدام برای متهمان وقایع پس از انتخابات صادر شد

پنجمین حکم اعدام برای متهمان وقایع پس از انتخابات صادر شد


امروز شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پورعباسی برای "داوود فربچه میر اردبیلی " از دستگیرشدگان متهم به ارتباط با انجمن پادشاهی ایران تحت عنوان محاربه ، حکم اعدام صادر وبه وی ابلاغ کرد .

به گزارش منابع آگاه که موفق به گفتگو با وی در زندان اوین شده‌اند؛ این فرد نه تنها عضو انجمن پادشاهی ایران نبوده است بلکه تنها چند بار اقدام به تهیه گزارش تلفنی از برخی تجمعات صنفی و کارگری در ایران برای رادیو تندر به گویندگی محمدرضا علی‌زمانی که از شهر اربیل کردستان عراق برنامه پخش می‌کرده، نموده است

کمیته گزارشگران حقوق بشر

Montag, 12. Oktober 2009

تا الان سه بار مرگ را با چشم هایم دیده ام. در این یک سالی که بارها رفتم پای چوبه و برگشتم فقط توکلم به خدا بوده و بس

آرزو دارم آسمان را خارج از زندان ببینم، آخرین مصاحبه با بهنود شجاعی، دو روز پیش از اعدام

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

مصاحبه‌گر: صبا واصفی

این مصاحبه وقتی انجام شد که بهنود هنوز زنده بود. هیچ وقت فکر نمی کردم نوشتن فعل «بود» این قدر تلخی به جانم بریزد. بهنود از پشت تلفن گفت: «آدم به امید زنده است»... کاش وقتی شما این مصاحبه را می خوانید، بهنود هنوز زنده «باشد». کاش رنگ سرخ آسمان بامدادی، آخرین رنگ چشم‌هایش نباشد؛ کاش آسمان آبی بعد از طلوع را ببیند...

اگر بخواهی نقاشی بکشی از چه رنگی استفاده می کنی؟

آبی

چرا آبی؟

به خاطر آسمون. خیلی وقته که آرزو دارم از بیرون زندان ببینمش.

چند بار تا حالا برایت حکم صادر شده ؟

تا الان سه بار رفتم پای چوبه که رییس قوه قضاییه به من وقت داده. چهار پنج بار هم دو سه روز مانده به اجرای حکم به من وقت دادند.

شب اجرای حکم را در کجا می‌گذرانی؟

در یک سویت تنها دور از همه. آن‌جا تا صبح هزار بار مرگ رو جلوی چشم هایت می بینی. همه‌ی کسانی که آن جا می‌روند فقط آرزو می‌کنند که خدا رحمی به دل شاکی بیندازد و رضایت بدهد.

در مسیری که از سلول تا جایگاه اجرای حکم طی کردی به چه کسی یا چه چیزی فکر می‌کردی؟

بار اول اصلا باورم نمی شد قرار است بمیرم. وقتی سوار اتوبوس شدم که از این‌جا به اوین بروم تازه فهمیدم قرار است چه بلایی سرم بیاید. فهمیدم یه کاری کردم که آخرش جدی جدی مرگ است. آن جا فقط به این فکر می کردم که ای کاش خدا یه رحمی در دل شاکی بیندازد و من را ببخشد. فکر می کردم کاش یه لحظه، فقط یه لحظه خودشان را جای من می‌گذاشتند. اگر احسان جای من بود چه درخواستی داشتند؟ فکر می‌کردم کاش مادر احسان برای من مادری کند!

خودت تلاش کردی از شاکی رضایت بگیری؟

بله. برایشان چندین بار نامه نوشتم از آن ها خواستم به خاطر امام حسین، به خاطر خدا رحم به جوانی‌ام کنند. قبول دارم اشتباه بزرگی مرتکب شدم، اما آن موقع من بچه بودم، اصلا فکرش را هم نمی کردم کار به این جا برسد. از همین جا به آن ها التماس می‌کنم به خاطر روح احسان به من یه فرصت دوباره، یه زندگی دوباره بدهند.

شب هایی که در سوئیت تنها بودی و منتظر رسیدن زمان اجرای حکم، دوست‌ داشتی چه کسی کنارت می‌بود؟

مادرم. مادرم که سال هاست ندیدمش. وقتی 12 ساله بودم بیماری دیابت گرفت. بعد از دو سال نابینا شد و مرد. نه فقط شب های اجرای حکم، هر شب این آرزو را دارم. دلم می خواهد خدا یه رحمی به دل شاکی بیندازد تا من باز بتوانم سر مزار مادرم بروم.

اگر آزاد شوی اولین جایی که بروی کجاست؟

نذر کردم اول بروم جمکران، بعد هم سر خاک مادرم.

هنوز امیدواری که شاکی رضایت بدهد؟

نمی‌شود که آدم امید نداشته باشد. همه آدم ها به امید زنده‌اند. نا امیدی بزرگ‌ترین گناه است. تا الان سه بار مرگ را با چشم هایم دیده ام. در این یک سالی که بارها رفتم پای چوبه و برگشتم فقط توکلم به خدا بوده و بس!

این بار چه زمانی قرار است حکمت اجرا شود؟

یکشنبه، 19 مهر بعد از نماز صبح.

دوست داری این بار هم اجرای حکمت به تعویق بیفتد؟

نه. نه. واقعا دیگه نمی خواهم به تعویق بیفتد. ولی می‌خواهم که مادر احسان برایم مادری کند. می‌دانم که عزیزشان را از دست دادند، می دانم درد بزرگی است، ولی دلم می خواهد یک کمی فکر کنند، من اصلا قصد قبلی نداشتم. خدا هم خودش می‌داند من رفته بودم یک نفر را آشتی بدهم. احسان هم که فوت کرد توی این دعوا هیچ کاره بود. من و احسان هیچ کاره بودیم. رفته بودیم دو نفر را آشتی بدهیم. به مادرم توهین کرد، کار به این جا رسید.

تا حالا با خانواده‌ی شاکی برخورد داشتی؟

بله. یک بار در دادگاه یک بار هم سری اول که رفتم پای چوبه. آن جا اتاقکی است که در آن نماز صبح می‌خوانند. بعد متهم را می‌برند پای چوبه. بعد از نماز به آن ها التماس کردم من را ببخشند. مادرش چیزی نگفت. فقط گریه می کرد ولی برادرش گفت برادر جوانم را کشتی. من واقعا جانی نیستم یک اتفاق ساده، بدون هیچ قصد، قبلی کارم را به این جا کشاند.

دوستانی داشتی که حکمشان اجرا شود؟

بله . بار اول که پای چوبه رفتیم، 5 نفر بودیم. 4 نفر را جلوی چشمانم بالا کشیدند. سری دوم 11 نفر بودیم. 8 نفر را بالا کشیدند. بار آخر 7 نفر بودیم، 2 نفر را بالا کشیدند.

اگر ولی دم را ببینی از او چه درخواستی می‌کنی؟

التماس می کنم تمنا می کنم به خاطر روح احسان از من بگذرد. به خاطر علی اکبر، به خاطر امام حسین من را عفو کنند. من از 17 سالگی در زندان بودم. از بچگی مادر نداشتم. بدبختی زیاد کشیدم. از 17 سالگی تا الان 4 سال و نیم عمرم را در زندان پیش یک مشت خلاف کار گذراندم. به خدا به اندازه تمام عمر یک آدم من تنبیه شدم. از خدا می خواهم دشمن آدم هم گرفتار چنین جایی نشود. از ولی دم می خواهم با خودش فکر کند، اگر جریان برعکس بود دلش به چی رضایت می‌داد، همان کار را بکند. دلم خواهد از ته دل به آن ها بگم تا آخر عمر بردگی‌تان را می کنم. می‌دانم در خواست بزرگی است، چیز زیادی از آن ها می‌خواهم، می دانم گذشت کردن در چنین حالی خیلی سخت است اما این جا هر کسی قصاص کرده پشیمان شده است. اگر هر کدام از شاکی ها فقط یک هفته در زندان زندگی کنند نه تنها خودشان رضایت می‌دهند؛ بلکه از همه شاکی‌ها رضایت می گیرند.

سری دوم یک متهم را با من بردن پای چوبه بعد از مدتی شنیدم همسرش ناراحتی اعصاب گرفته. مادرش هم فلج شده است، در به در دنبال خانواده متهم می گشتند از آن ها حلالیت بگیرند. یک متهم دیگر هم بود که بعد از این که زیر چار پایه‌اش زدند خانواده اش گفتند می خواهیم رضایت بدهیم که قاضی گفت: این رضایت را باید 5 دقیقه پیش می دادید.

فکر می کنی اگر پدر تو جای پدر احسان بود رضایت می داد؟

پدرم اذیت می‌کرد، اما مطمئنم رضایت می داد. هر کسی یک لحظه دلش را جای دل متهم بگذاره و احساس کند به او چه می‌گذرد رضایت می دهد. من 20 ساله ام. باور نمی کنید! گفتنش ساده است ولی وحشتناک است، 20 نفر جلوی چشم‌هایت جان بکنند. هیچ کس نمی‌تواند خودش را جای من بگذارد و تصور کند چه قدر سخت است. لحظه ای که می‌بینی هم‌بندی‌هایت به دست و پای ولی دم می افتند و فایده‌ای هم ندارد.

بهنود امیدوارم تا هفته دیگر چنین روزی خانواده ات حضور تو را در خانه جشن بگیرند.

من که دست هایم بالاست. هر چی او بخواهد. رضایم به رضایش

حکم اعدام یکی دیگر از بازداشت شدگان وقایع پس از انتخابات صادر شد

حامد روحانی‌نژاد از دست‌اندرکاران رادیو تندر وابسته به انجمن پادشاهی ایران که در نیمه دوم سال 87 پس از بازگشت به ایران به همراه محمدرضا علی زمانی و احمد کریمی دو تن دیگر از دست‌اندرکاران این رادیو بازداشت شده بود، صبح امروز حکم اعدام خود را در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران دریافت کرد.


رادیو تندر در سال‌های اخیر از شهر اربیل کردستان برنامه پخش می‌نمود.

صدور حکم اعدام برای حامد روحانی‌نژاد، محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی‌پور در شرایطی صورت می‌گیرد که این افراد از اسفند و فروردین ماه در بازداشت وزارت اطلاعات به سر می‌برند و هیچ‌گونه دخالتی در وقایع قبل و پس از انتخابات نداشته‌اند. با این حال، با فشار ماموران امنیتی و وعده آزادی به این سه تن، آن‌ها در جلسات محاکمه عوامل دخیل در اعتراضات پس از انتخابات حاضر شده و اعتراف به دست داشتن در وقایع پس از انتخابات نمودند.

لازم به یادآوری است، برخلاف اظهارات مسئولان قضایی مبنی بر صدوم سه حکم اعدام برای بازداشت‌شدگان مرتبط با وقایع پس از انتخابات، تاکنون صدور سه حکم اعدام قطعی شده است.

گفتگو با مادرانی که می خواستند برای بهنود شجاعی رضایت بگیرند

التماس محکوم به اعدام در لحظات آخر


بعد از دلارا دارابی در رشت و ع.ح در عادل آباد شیراز، اجرای حکم اعدام بهنود شجاعی در زندان اوین، سومین اعدام نوجوانانی که در زیر 18 سالگی حکم اعدام دریافت کرده اند را در سال 88 خورشیدی و چهارمین اعدامی سال 2009 میلادی را رقم رد.

بهنود شجاعی که بامداد روز گذشته برای چهارمین بار قرنطینه اوین را تجربه می کرد در حالی گردن به طناب دار سپرد که به گفته وکلایش تا آخرین لحظه از صاحبان خون تقاضای عقو و بخشش می کرد.

طبق تاریخ میلادی بهنود شجاعی بعد از دلارا دارابی، ع.ح و ملا گل حسن اعدامی که تبعه افغانستان مقیم ایران بود و در تاریخ 2 بهمن سال 87 اعدام شد، چهارمین اعدامی نوجوان کشور ایران محسوب می شود.

بهود شجاعی در چهار سال گذشته، بارها با ارسال نامه یا انجام مصاحبه، ارتکاب قتل احسان نصرالهی را یک حادثه نامیده و به مادر وی یادآور شده بود که هرگز قصد قبلی در کشتن فرزندش نداشته است و براحتی می شد که جای آن دو (قاتل و مقتول) با هم عوض شود و از او خواسته بود که از کشتن وی برای خونبهای پسرش دست بردارد.

محمد مصطفایی وکیل بهنود نیز آخرین لحظه های زندگی این جوان را با التماسهایی که از مادر احسان داشت، توصیف می کند و می گوید : او در حالی که به پای او افتاده بود، از او می خواست که به خاطر مادر نداشته اش، در حقش مادری کند. اما مادر احسان اصرار داشت که طناب را به گردن قاتل پسرش بیاویزد و تا آخرین لحظه نتوانست بهنود را ببخشد.

فرخنده احتسابیان یکی از زنان فعالی است که برای نفی خشونت و صلح در ایران تلاش می کند و شب پیش از اعدام بهنود به همراه حدود 200 تن از کسانی که برای طلب رضایت از صاحبان خون به پشت دیوارهای زندان اوین رفته بودند، به آنجا رفته بود.

او در گفت و گو با روز، درباره سحرگاه یک شنبه چنین می گوید : اولا باعث تعجب ما بود که چرا شب گذشته فقط بهنود را برای اعدام برده بودند. آیا اعدام او آن قدر فوری بود که باید خارج از نرم معمول اوین اعدام می شد؟ با این وجود وقتی دیدم تعداد زیادی از مردم برای درخواست رضایت از خانواده نصرالهی آمده اند، امیدوار شدم. با خودم گفتم آنها هر چقدر هم خواهان انتقام باشند در برابر این همه التماس کوتاه می آیند.

وی ادامه می دهد: التماس چیز خوشایندی نیست. اما همه ما یکصدا التماس می کردیم. خانواده احسان ناسزاگویان وارد زندان شدند و ما پشت دیوارهای اوین در انتظاری وحشتناک فرو رفتیم. فکر نمی کنم در جمع ما با وجود انکار مادر احسان از رضایت، کسی بود که فکر کند این زن که خودش هم مادر است، واقعا می تواند چهارپایه را از زیر پای بهنود کنار بزند. باور کردنش سخت است. وقتی آنها به داخل رفتند. عده ای شروع کردند با صدای بلند دعای توسل خواندن. بعدا از وکیل بهنود شنیدیم که صدای جمعیت به داخل زندان و بخش اجرای حکم هم می رسیده. اما دریغ!

او از اعدام بهنود ابراز انزجار می کند و می گوید: بسیاری از مردم ممکن است بعد از هر اعدام یا قصاصی از حقوق پایمال شده مقتول و خانواده او بگویند. همه حرف ما هم این است که قانون باید فرد خاطی را مجازات کند. اما مجازاتی که متناسب با جرم او باشد. اعدام پسر 17 ساله ای که بر اثر یک اتفاق، مرتکب جرم می شود، یعنی اینکه همه فرصتهای جبران کردن این خطا از او گرفته می شود؟

وی در ادامه صحبتش می گوید: اما ما حالا چنین قانونی نداریم. پس خودمان یعنی مردم باید تلاش کنیم که خشونت را نفی کنیم. ما باید به هم یاد بدهیم که اعدام، راه حل جرم و جنایت نیست، بویژه برای جوانها و نوجوانان محکوم به اعدام. برای این است که ما برای گرفتن رضایت اقدام می کنیم.

یکی دیگر از مادرانی که شب گذشته را پشت دیوار اوین تا بامداد روز یک شنبه بیدار مانده درباره اعدام بهنود

می گوید: من اعتقاد دارم قبح و زشتی اعدام باید آن قدر نزد مردم بالا برود که کسی که مرتکب اعدام می شود حتا اگر ولی دم باشد، رویش نشود که سرش را بین مردم بالا بگیرد. کشتن آدمها اگر بد است فرقی نمی کند کهدتو صاحب خون باشی یا نباشی. در هر دو صورت مرتکب جنایت می شود. برای همین من خانواده بهنود را شب گذشته به شدت سرزنش کردم. مردم باید بدانند که عمل آنها مورد قضاوت جمع قرار می گیرد. آنها باید از کشتن یک جوان 21 ساله شرمنده باشند. حتا اگر او قاتل پسرشان باشد. ما باید آن قدر این کار را ادامه بدهیم که تبدیل به یک فرهنگ شود. حالا که حاکمان کشور ما از اعدام دفاع می کنند، ما در مبارزه با تفکر خشونت طلب آنها، سعی می کنیم نفرت عمومی را از کشتن و کشته شدن افراد – حتا اگر مجرم باشند زیرا آنها می توانند مثل خیلی از کشورهای دیگر مجازات جایگزین داشته باشند- برانگیزیم. ما بایداعدام کننده و تماشاچی اعدام را نیز آگاه کنیم. زیرا تا زمانی که اعدام تماشاچی دارد، اعدام کننده از آن حمایت می کند.

بهنود شجاعی در سال 84 در یک دعوای خیابانی باعث کشته شدن جوان دیگری شد که در آن دعوا حضور داشت. حکم اعدام بهنود در شعبه 74 دادگاه کیفری استان صادر و در شعبه 33 دیوان عالی کشور تایید و سرگاه روز یک شنبه 19 مهر ماه در زندان اوین اجرا شد.

ترک سالن سخنرانی رحیم پورازغدی توسط دانشجویان دانشگاه الزهرا

امروز دوشنبه رحیم پورازغدی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی و از افراطیون حامی دولت برای سخنرانی به دانشگاه الزهرا رفته بود که با واکنش دانشجویان روبرو شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر جمعی از دانشجویان دانشگاه الزهرا در اعتراض به پورازغدی سالن سخنرانی وی را ترک کردند.

این اقدام دانشجویان دانشگاه الزهرا با اعتراض و گاه فحاشی اعضای بسیج و اعضای نهاد رهبری روبرو شد.

همچنین پورازغدی نیز به دانشجویان اعتراض کرده و بحث سخنرانی خود را عوض کرد
ادامه‌ی بازجویی از فریبا پژوه و هتاکی زندانبان و بازجویان به وی

با گذشت 52 روز از بازداشت فریبا پژوه روزنامه‌نگار زندانی وی هم‌چنان مورد بازجویی‌های طولانی قرار می‌گیرد و تحت فشار در زندان به سر می‌برد.

به گزارش هرانا به نقل از واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران، فریبا پژوه روزنامه‌نگار زندانی شاهد رفتار غیرقانونی و زشت زندانبانان و بازجویان نبست به خود. هتاکی و فحاشی زندانبانان و بازجویان به وی و خانواده‌ی این وبلاگ‌نویس به طور مداوم در طول هفته‌های اخیر برای تضعیف روحیه‌ی وی در زندان صورت می‌گیرد. بازجویان حتا او را تهدید به بازداشت اعضای خانواده‌ی وی کرده‌اند و برگه‌‌هایی را تحت عنوان حکم بازداشت خانواده‌ی وی برای تحت فشار قرار دادن وی نشان‌اش می دهند.

فریبا پژوه که امروز نیز توانسته بود با خانواده‌ی خود دیداری داشته باشد، در حالی هم‌چنان تحت بازداشت به سر می‌برد که هیچ اتهام رسمی از سوی نهادهای قضایی اعلام نشده است. گفته می‌شود بعد از اتهامات اولیه که با توجه به نبود مدارک از آن‌ها نامید شده‌اند، اکنون در حال پی‌گیری اتهامی مبنی بر شرکت در اغتشاشات اخیر هستند و این روزنامه‌نگار را با برخوردهای زشت و فحاشی‌های مداوم و تهدید بازداشت اعضای خانواده تحت فشار می‌گذارند
.