Mittwoch, 14. Oktober 2009

واکنش وبلاگ‌نویسان به اعدام بهنود شجاعی

اعدام بهنود شجاعی واکنش گسترده وبلاگ‌نویسان را در پی داشت. در زیر برخی از این نوشته‌ها را انتخاب کرده‌ام.

وبلاگ زنانه‌ها:

می‌گفتند بهنود روی پای مادر مقتول افتاد و التماس کرد. میگفتند خواهر مقتول هم روی پای مادرش افتاد تا نگذارد بهنود اعدام شود. میگفتند برادر مقتول لحظه ی آخر رضایت داد ، میگفتند پدرش ساکت بود.

و گفتند مادر مقتول یک نه محکم گفت و صندلی را از پای بهنود کشید و بهنود در هوا رها شد ، با طنابی دور گردن.

قانونی که اجازه ی قساوت به مردمان بدهد ، توسط انسانها و برای امنیت انسانها آورده نشده.

قانونی که حق سنگدلی به انسانها بدهد ، قانون پلیدی است که مناسب جامعه ی انسانی نیست.

با قوانینی که سرنوشت مردم را به دست انسانهای کینه توز میدهد مبارزه کنیم.

وبلاگ شروین بشری:

خانواده مقتول آمدند... مردم دورشان حلقه زندند , برادر مقتول فریاد می کشید, خون جلوی چشمانش

را گرفته بود... قرآن به دستش دادند , پرت کرد... پر از نفرت بود...

مردم به پای اولیای دم افتادند... خواهر مقتول به گریه افتاد, عفو کرد... پدر نرم شد...

مادرش می گریست ... برادر خشمگین..

صلواتی بلند شد... گفتند که عفو شفاهی کردند ... مردم امیدوار ...

عده ای دعای توسل می خواندند...

اذان صبح شد... خبر اعدام آمد... شیون ها بلند شد... نفرت نفرت نفرت...

زنی فریاد می زد "به خدا خدا نیست!"

وبلاگ محمد مصطفایی، وکیل بهنود:

بهنود به بالای چوبه دار رفت و طناب را به گردنش انداختند. چند ثانیه ای نگذشت که مادر و پدر مقتول به سمت چارپایه رفتند و آن را از زیر پای بهنود کشیدند. بهنود به ملکوت اعلی پیوست.

طاقت دیدن این صحنه را نداشتم. تا چارپایه از زیر پای بهنود کشیده شد تمام اطراف سیاه شده بود.

امروز دیگر بهنود در زندان و بین دوستان خود نیست. جای خالی بهنود را احساس می کنند.

من تمام تلاش خودم را کردم ولی هیچ فایده ای نداشت. باز هم عقیده دارم او مستحق مرگ نبود.

او نمی بایست اعدام شود.

ولی اعدام شد.

وبلاگ نیک‌آهنگ کوثر:

من هرگز مادر احسان را سرزنش نخواهم کرد. چه دردی را که کشیده و خواهد کشید بیشتر از آن است که تحملش را داشته باشید. هم غم فزرند از کف رفته‌اش را کشیده، و هم تا ابد نگاه سنگین و سرزنشگر کسانی که از او مهربانی و بخشش می‌طلبیدند.

وبلاگ سنجاقک:

بهنود شجاعی: ...... می دانم در خواست بزرگی است، چیز زیادی از آن ها می‌خواهم، می دانم گذشت کردن در چنین حالی خیلی سخت است اما این جا هر کسی قصاص کرده پشیمان شده است. اگر هر کدام از شاکی ها فقط یک هفته در زندان زندگی کنند نه تنها خودشان رضایت می‌دهند بلکه از همه شاکی ها رضایت می‌گیرند.
.
.
بعد از اذان صبح، بهنود شجایی به پای چوبه دار رفت و مادر و پدر مقتول چهارپایه‌ای را که برای اعدام در نظر گرفته بودند از زیر پای بهنود کشیدند و بهنود از دنیا رفت.
.
.
چقدر دل‌تون خنک شده الان؟ تازه اول عذاب وجدان شماست. چه‌طور تونستی‌ن؟ انتهای کینه شما همین‌جا بود؟

و این هم عکس‌های مربوط به تجمع فعالان اجتماعی در برابر زندان اوین:

undefined

undefined

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen