
"اعتراض به اعدام ها!"
حكومت ولايت فقيه، در آستانه فرارسيدن سالروز كودتاي خونين 22 خرداد 88، دست به اعدام 5 تن از هموطنان بيگناه كرد زد و به زودي روند اين اعدامها را سرعت خواهد داد. جان بسياري از فرزندان بيگناه ديگرمان كه جرمي جز آزادگي و حق طلبي ندارند، در خطر جدي است. رژيم كودتايي سعي دارد با ايجاد وحشت از طريق اعدامهاي دسته جمعي، روند مبارزات مسالمت آميز ما را متوقف نمايد. شكست اين سياست وحشيانه، در گروي اقدام سريع ماست.
امروز كمترين وظيفه ما كه دور از سرزمين مصيبت زده ايران هستيم، تجمعات اعتراضي آرام اما منسجم و متحد در مقابل سفارتخانه ها و كنسولگري هاي جمهوري اسلامي در سراسر جهان است. عصر امروز يكشنبه در اعتراض به اعدامها، در مقابل سفارتخانه ها تجمع مي كنيم و با آويختن طنابهاي سرخ رنگ از برج و باروي سفارتخانه هاي رژيم وحشت و خشونت، به اعدامها اعتراض مي كنيم و اجازه نمي دهيم عزيزانمان را به دار بياويزند. هموطنان عزيز! از هر گرايش فكري كه هستيم، فراموش نكنيم كه تاوان سكوت و بي عملي ما بسيار هولناك خواهد بود.
درباره اعدام 5 شهروند بيگناه كرد توسط حكومت اسلامي ايران
شيرين علم هولي شهروند كرد بعد از سه سال زندان، صبح يكشنبه 9 مي اعدام شد. جرم او كرد بودن است. كردها از قديمي ترين اقوام ريشه دار ايراني اند. شيرين بعد از مدتها شكنجه، چند روز قبل نامه اي نوشت. در بخشي از آن نامه شيرين مي گويد:
***
فرزاد كمانگر معلم کرد، در مرداد ماه سال ۱۳۸۵ بازداشت شد. وی در طول ماهها بازداشت تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی قرار گرفت که آن را در رنجنامه ای منتشر ساخت.وی در اسفند ماه ۱۳۸۶ به اعدام محکوم شد. در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۸، این معلم کرد، در نامهای به رئیس قوه قضاییه خواستار برگزاری مجدد دادگاه خود شد. فرزاد يك معلم بود كه براي فرزندان روستاهاي محروم، آگاهي و علم را به ارمغان برده بود و نصيبش از حكومت اسلامي، اعدام بود.
فرزاد در نامه اي نوشته بود:" مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون، سیروان باشد یا رود سرباز، چه فرقی می کند وقتی مقصد دریاست و یکی شدن، وقتی راهنما آفتاب است. بگذار پاداشمان هم زندان باشد. مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد ؟ . مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد ؟ مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود ، اما "الف" و "بای" امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟"
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen