Freitag, 19. November 2010

وقتی ما چایخانه داریم، چه نیازی به فیس بوک هست؟article picture
نگاهی به کتاب دموکراسی آیت الله ها، نوشته هومان مجد

سندرم تهران

یکی از نکات جالب کتاب، مکالمه و گفت وگویی است پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ایران میان هومان مجد و معاون وزیر علوم. مجد که یک خبرنگار ایرانی-آمریکایی است و از هواداران جنبش سبز در ایران، دولت احمدی نژاد را به دلیل محدودیت و سقف سرعت ۱۲۸ کیلوبایت در ثانیه به چالش می کشد. معاون وزیر با خونسردی می گوید این سقف و محدودیت بازتاب فضای فرهنگی ایران است: «ما فقط به این دلیل به اینترنت سر می زنیم که با دوستان و فامیل چت کنیم و احوالی از آنها پرسیده باشیم.» (اینترنت برای همین منظور است و از همین رو، همین سرعت کفایت می کند.)

وقتی ما چایخانه داریم، چه نیازی به فیس بوک هست؟

میحط وبلاگ فارسی، چهارمین فضای بزرگ وبلاگی در جهان است. زمانی که نظام اجازه می داد، مردم از یوتیوب و توییتر هم استفاه می کردند و مشتری اس ام اس و پیام کوتاه هم هستند. مجد البته این گفته معاون وزیر را رد کرده و می گوید این نوعی از سرکوب آزادی های اجتماعی است. به نظر او، سرکوب اینترنت موضوع کنترل جامعه است و نه فرهنگ. و در بخش های دیگر کتاب خود، به حوادث پس از انتخابات اشاره کرده و ایجاد مانع در اینترنت را عاملی برای قطع دولت های خارجی از دخالت در ایران بر می شمارد.

بخش زیادی از آنچه می توان آن را دموکراسی آیت الله ها نامید، به حمایت از برنامه اتمی و سیاست خارجی خصمانه احمدی نژاد محدود می شود که فقط در پی تحریک است. با این حال کتاب به بخش دیگری از روحانیون اشاره می کند که به نوع دیگری از دموکراسی اجماعی روی می آورند.

مجد برای نشان دادن این موارد، به برخی از مشاهدات شخصی خود ارجاع می دهد. ولی تمامی این ها به نوعی تایید کننده مشاهدات و برداشت او از نظام سیاسی در ایران است. برای مثال به گفته ها و مشاهدات مجد از زمانی که عروسی دو تن از افراد خانواده اش توسط رییس جمهوری اصلاح طلب ایران، محمد خاتمی قرار است برگزار شود، نگاه کنید. همه با شادی در حال نوشیدن چای هستند که ناگهان مجد موضوع سیاست را مطرح می کند. ناگهان خاتمی با دست به سقف و دیوار اشاره می کند و می گوید از فضای این جا که باخبر هستید، حتما کسی در حال گوش کردن و کنترل است. مجد به دیدارش با یکی دیگر از رهبران اصلاح طلب در جریان نماز جمعه در یزد اشاره می کند و این که تمامی نیروهای امنیتی در آن جا حضور دارند و مکالمات را گوش می دهند. این آخری در سال ۲۰۰۹ و پیش از جریان انتخابات ریاست جمهوری و سرکوب های آن، روی داده است.

با تمامی سرکوب های حکومتی، باز مجد به مواردی اشاره می کند که بگوید در جمهوری اسلامی نوعی دموکراسی وجود دارد. او سرگذشت های طولانی را شرح می دهد تا نتیجه بگیرد آن نوع دموکراسی ایرانی متفاوت از سرکوب احمدی نژادی است اما مسئله این جاست که دولت احمدی نژاد است که بدترین استفاده را از نظام حکومتی می کند و گرنه سیستم توانایی عملکرد درست را دارد. این البته بدون نگاه به هزاران اعدام و زندانی کردن و شکنجه ناراضیان و مخالفان سیاسی در یک دهه گذشته در ایران است.

مجد همچنین به تلاشی ناموفق دست می زند تا نظام سیاسی ایران را به دیگر نظام های سیاسی جهان و با برچسب هایی چون چپ، راست، محافظه کار و لیبرال تشبیه کند. برای این مقایسه، مجد مدام به جورج دبلیو بوش، رییس جمهوری آمریکا اشاره می کند که طاقت شنیدن صدای مخالف نداشت. اما هر قدر دلتان می خواهد از بوش بد بگویید، در آمریکا کسی به خاطر نصب برچسب های مخالفت با بوش به زندان نیفتاد و هیچ کس هم شکنجه نشد. در ایران هیچ گونه مخالفتی تحمل نمی شود.

با توجه به این که مقایسه بوش/احمدی نژاد یکی از موارد بی مصرف در گفت وگوها و منطق چپی هاست، این که جامعه سیاسی ایران را با آمریکا مقایسه کنند، این هم خیلی بی راه است. در ایران شورای نگهبانی هست که غیر از مردان شیعه به هیچ کس اجازه هیچ گونه فعالیت سیاسی نمی دهد.

مجد برای پوشاندن لباس دموکراسی بر تن نظام دینی، می گوید درست است که شورای نگهبان در ایران مخالف حرکت سیاسی افراد است اما مگر در آمریکا رسانه ها این کار را نمی کنند و با هدف گیری کاندیداها، همان کار را انجام نمی دهند؟ این سوال ما را به این منطق می رساند که مگر زنان در ایران نیمی از جامعه را تشکیل نمی دهند؟ پس چرا جریان اصلی در ایران نیستند؟

مجد اما بار دیگر که در این دوگانگی ها گرفتار می شود، به دموکراسی آیت الله ها باز می گردد در حالی که این ترم و این تعریف وجود خارجی ندارد. به جای پرداختن به این مسئله، مجد به نوعی از مثال ها در حرکت سیاسی ایران متوسل می شود که بگوید دموکراسی اسلامی وجود دارد: دموکراسی اسلامی، دموکراسی دینی، دموکراسی اسلامی شیعی، دموکراسی ایرانی، دموکراسی پارسی و همین طور ادامه می دهد تا این جا:

دموکراسی اسلامی امگان پذیر است چرا که بخش هایی از تفکر اسلامی هست که مشابه تفکر جمهوریخواهان حفظ و حمایت از مردم را دارد و از مردم می خواهد رهبران خود را انتخاب کنند. باید گفت که چنین نسخه ای فرسنگ ها دور از تعریف حکومت سیاسی و یا دستیابی به فناوری روز و یا حکمرانی مدرن است. شاید هم همین گنگ و مبهم بودن آن است که باعث بقای حکمرانی آیت الله ها شده است. یا شاید هم شاهد آن، زندان اوین باشد. ترس و وحشت، پشتیبان نظام دیکتاتوری اسلامی در ایران بوده یا همان چیزی که از آن به عنوان «دموکراسی ایرانی، اسلامی، شیعی و فارسی» یاد شده است.

با استفاده از این خرده واژه ها، مجد تلاش می کند بگوید که ایران یک دموکراسی با نرم های ویژه و خاص خود است. همان طور که می گویند جامعه و فرهنگ ایران فقط به اینترنت کم سرعت نیاز دارد، با همان منطق دیکتاتوری و تمامیت خواهی را دیکته می کنند. این گونه دموکراسی آیت الله ها، فقط خوراک خمینی پروری طبق تفکر میشل فوکو است که در سال ۱۹۷۹ به انقلاب اسلامی منتهی شد. این گونه تصویر از دموکراسی ایرانی، به غربی های ناراضی و نگران می گوید که بی خیال واقعیت های دیکتاتوری شوند و روی هرگونه بی عداالتی، چشم بپوشند.

ولی به دلیل لغو ارتباط میان اخبار جاری در ایران و تحلیل های سیاسی، کتاب دموکراسی آیت الله ها، نوعی روایت گنگ و مبهم است. بخش اول کتاب که از نگاه مسوولان حکومتی و رهبران اصلاح طلب به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری نگاه می کند، مانند یک نمایشنامه در دو پرده، نوشته شده است. نوعی روایت از سلحشوری های حسن صباح در قرن یازدهم در ایران و با روایتی تکیه گاه گونه از نیچه و ویلیام اس بارو است که گویی همه چیز درست است اما هیچ چیز مجاز نیست. هرچه باشد، مجد یک خبرنگار آمریکایی است که ویزایی در دست دارد که آیت الله ها به او داده اند و نمی خواهد با یک نتیجه گیری مشخص و درست، آن را به خطر اندازد.

فارغ از پیام های ایهام گونه و مجازی مجد، مسائل را به نوعی کنار می زند که پیام اصلی خودش هم خدشه دار می شود. مثال آن، حمایتش از سیاست خارجی احمدی نژاد است و این که او را «با جرات» می نامد. ولی چرا یک روزنامه نگار مستقل و فرزند یک دیپلمات زمان شاه عذرخواه یک نظام دیکتاتوری است که قربانیان خود را سرکوب می کند؟ به نوعی آدم تحریک می شود که دلایل مجد برای حفظ ارتباط با رژیم را به عنوان عامل ببیند. اما مجد هم ابزاری برای ابراز همان دیدگاهی است که نظام آیت الله ها می خواهد چنین دیدگاهی منتشر شود. نام این کتاب را به «تحلیل آیت الله ها» باید تغییر داد.

* از: سهراب احمری (Sohrab Ahmari) / در: ویکلی استاندارد

سهراب احمری، در حوزه اصلاحات در جهان اسلام و در بوستون گلوب و تهران بیورو، مطلب می نویسد.

عکس از: AFP

سهراب احمری / مترجم:کامیار توانمند (از انگلیسی) / ویکلی استاندارد / 22/11/2010

منبع خبر:ایران در جهان

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen